دنیای عکس و ترفند
در غوغای زندگی سکوت مرگ را دوست دارم ،تاوان آن هر چه باشد ، باشد
فکر ميکردم که برام يه رفيق و همدمي چقدر سخته خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد. خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد. خدا سگ را آفرید و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد. سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را برآورد. خدا میمون را آفرید و به او گفت: تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد. میمون به خداوند پاسخ داد:
تو کوير آرزو باران رحمتي
به گمونم آخر عاشقاي عالمي
بذار راحتت کنم ، فکر ميکردم آدمي!ا
تو چشاي کسي که تمام عشقت رو ازت دزديد وبجاش يه
زخم هميشگي رو قلبت هديه داد زول بزني و بجاي اينکه
لبريز کينه و نفرت شي حس کني که هنوز هم دوسش داري
ادامه مطلب